خوش آمدید

بنده خدا فقط سلام کرد

دوشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۴۷ ب.ظ

دختری از کوچه باغی میگذشت      یک پسر در راه ناگه سبز گشت

در پی اش افتاد و گفتا او سلام      بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام

دختر اما ناگهان و بی درنگ      سوی او برگشت مانند پلنگ

گفت با او بچه پروی خفن      می دهی زحمت به بانویی چو من؟

من که نامم هست آزیتای صدر      من که زیبایم مثال ماه بدر

من که در نبش خیابان بهار      میکنم در شرکت رایانه کار

دختری چون من که خیلی خانمه      بیشت و شش ساله _مجرد_دیپلمه

دختری که خانه اش در شهرک است      کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت

در چه مورد با تو گردد هم کلام      با تو من حرفی ندارم والسلام!!!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی